شرایط ژئوپولتیک دنیا
زمین و کشورها به طور طبیعی به دو دسته تقسیم شدهاند:
- کشورهایی که از طریق خشکی به هم متصل هستند. (از چین تا پرتغال)
- کشورهایی که از طریق روابط دریایی بههم متصل هستند. (انگلستان، قاره آمریکا، ژاپن، استرالیا و …)
این دستهبندی را میتوان به کشورهای بدهکار و طلبکار هم تعمیم داد. به طور معمول کشورهای تمدن دریایی میزان بدهی بسیار بیشتری نسبت به کشورهای تمدن خشکی دارند. در این میان، قاره اروپا هنوز موضع خود را مشخص نکرده، اما با توجه به وضعیت جغرافیایی این قاره و اتصال آن به مابقی کشورهای تمدن خشکی، منفعتش در پیوستن به تمدن خشکی است، اما هنوز تصمیمی نگرفتهاست. دعوای فعلی جهان هماکنون بیشتر بر سر همین مسئله است و اروپا باید انتخاب کند.
بعضی از تحلیلگران حوزه سیاست بینالملل بر این باورند که در حال حاضر کشور آمریکا هژمون نیست و فقط در مسیر رسیدن به آن قرار دارد. البته اکثر تحلیلگران قبول دارند که آمریکا بعد از جنگ سرد تبدیل به هژمون شدهاست. هرچند لحظات پایانی فروپاشی شوروی تعدادی از تحلیلگران سیاسی احتمال بیشتری بر فروپاشی آمریکا میدادند ولی میخواهم عنوان کنم شرایط برای هر دو قدرت از نظر رسیدن به انتهای خط تقریباً یکسان بود و این امکان وجود داشت، اگر شوروی زودتر دچار فروپاشی نمیشد، آمریکا بعد از چند ماه دچار آن میشد.
از طرفی چین بعد از جنگ جهانی دوم، قرون گذشته را قرن تحقیر خواندهاست. چین قبل از جنگهای جهانی اول و دوم، بیشترین درصد از جی دی پی دنیا را داشتهاست و هماکنون در مسیر بازگشت به روزهای قبل از این جنگها قرار دارد. البته باید به این نکته توجه شود که قبل از جنگ جهانی اول، برای چین هژمونی وجود نداشت اما در این برهه از زمان، چین برای رسیدن به جایگاه قبلی خود باید از هژمون یا به تعبیری از کشوری که در حال هژمون شدن است عبور کند. چین برای رسیدن به این مهم بسیار تلاش کرده و در این راه از پستی و بلندی زیادی عبور کردهاست و درنهایت با شکست غول مرحله آخر میتواند به خواسته خود برسد و البته چین قصد دارد هر طور شده از این مرحله پیروز بیرون بیاید.
در مرحله بعد بریم سراغ مسائل اقتصادی
بعد از بهوجود آمدن رکود ناشی از ویروس کرونا، بانکهای مرکزی کشورهای مختلف جهان شروع به افزایش پایه پولی خود کردند، که نتیجه آن بهوجود آمدن رشد اقتصادی مصنوعی شد. بر هیچ اقتصاددانی پوشیده نیست که وقتی کشورها در شرایط رکود قرار دارند با تزریق نقدینگی، تورم ایجاد میکنند و برای کنترل تورم ایجاد شده ممکن است مدتی طولانی در شرایط رکود تورمی باقی بمانند.
احتمالا میدانید از طریق دو سیاست میتوان جلوی تورم را گرفت:
- افزایش تولید و عرضه
- کاهش تقاضا و بالا رفتن نرخ بیکاری و نرخ بهره
اگر بخواهم اتفاقی که هم اکنون در دنیا رخ داده است را به زبان ساده بیان کنم به این صورت است که در حال حاضر همه بانکهای مرکزی کشورهای تمدن دریایی به جز ژاپن، (که اتفاقاً بیشترین بدهی را دارد) برای کنترل تورم از راه کنترل تقاضا و بالا بردن نرخ بهره اقدام کردهاند. ولی از طرفی راه افزایش تولید به علت جنگ فعلی روسیه و اوکراین و بسته شدن مسیر انرژی تقریباً بسته است که باعث میشود بهعلت کمبود تولید و در نتیجه کمبود عرضه قیمتها بالاتر بروند و تورم شدید شود. در حقیقت آینده احتمالی دنیا در یک چرخه معیوب قرار خواهد گرفت و بسته بودن مسیر انرژی باعث کمبود تولید،کمبود تولید باعث کمبود عرضه و کمبود عرضه باعث بالاتر رفتن قیمت میشود. این در حالی است که سیاستهای انقباضی ادامه خواهند داشت و ادامه این روند باعث بالاتر رفتن قیمت پول و بالاتر رفتن هزینه تولید شود. در یک جمله میتوان گفت در آینده هم قیمتها بالا میروند، هم پول گران میشود، هم تولید کم میشود، هم تقاضا کمتر میشود و عرضه هم کمتر خواهد شد.
تاریخ ثابت کردهاست هر بار با وقوع همچین اتفاقی، باید هزینه های دولت افزایش پیدا کند و تقریبا میتوان گفت تنها راه برونرفت از این دردسر بزرگ شروع جنگ بودهاست.
برای برونرفت از این موضوع جنگ روسیه و اوکراین کافی نیست و در حال حاضر این موضوع برای دنیا عادی شدهاست. ضمناً با جنگ روسیه و اوکراین نمیتوان چین را به یکباره مهار کرد و برکسی پوشیده نیست که چین در راه عبور از آمریکا دو همداستان دارد؛ روسیه و ایران.
روسیه سرگرم اوکراین است و با حمایت قطره چکانی و البته دائم آمریکا از اوکراین، نه روسیه توانستهاست به دستآورد قابل قبولی برسد و نه اوکراین.
برای شخص من تردیدی وجود ندارد که آمریکا و چین دیر یا زود وارد جنگ خواهند شد و این خواست آمریکا برای به عقب راندن مدعی جدید خواهد بود. نانسی پلوسی هم با رفتن به تایوان این فعل خواستن را صرف کرد و ارتش چین بعد از رفتن پلوسی به تایوان این جزیره را مدتی محاصره کرده و تبلیغات گستردهای را برای شروع جنگ بین چین و تایوان بهراه انداختهاست. ولی با درایت و عاقبتاندیشی و یا شاید احتیاط بیش از حد و ترس بیجا، دولت چین بالاخره دستور عقبنشینی از تایوان را صادر کرد. البته همین موضوع باعث شد که ارتش چین با دولت زاویه بگیرد و زمزمههایی در زمینه کودتای ارتش بر علیه رییسجمهور چین شکل بگیرد. گرچه در این مورد به نظر میآید حق با رییسجمهور چین بودهاست و تنها برنده جنگ چین و تایوان در این لحظه آمریکا خواهد بود. هرچند گریزی از این جنگ نخواهد بود اما با جابهجایی تاریخ جنگ احتمال دارد چین بتواند نتیجه را تغییر دهد .
انرژی:
هماکنون با توجه به خشکسالی نیمکره شمالی که بیشتر مردم دنیا در آن زندگی میکنند، جهان برای تأمین انرژی دو راه اقتصادی پیش رو دارد و مابقی راهها مثل تأمین برق از طریق صفحه خورشیدی اقتصادی و یا ... جدی نیست.
- تأمین انرژی از طریق نیروگاه اتمی
- تأمین انرژی از طریق انرژی فسیلی
در بین این راهها، تأمین برق از انرژی فسیلی تا به امروز منفعت بسیار بیشتری نسبت به راه دیگر داشتهاست. به همین علت در حال حاضر در کشور آمریکا حدود ۱۵ درصد تأمین برق، از طریق انرژی اتمی انجام میشود و مابقی آن از طریق نیروگاه برق آبی و انرژی فسیلی و سایر روشها تأمین میشود. سهم انرژی فسیلی برای تأمین برق در آمریکا بیش از ۶۰ درصد است.
کشورهای اروپایی هم به جز چند استثنا، کموبیش بر همین مبنا انرژی خود را تأمین میکنند.
باید به این نکته توجه داشت که بیشترین میزان ذخایر انرژی فسیلی در دنیا نزد ایران، روسیه و عربستان است.
گول قیمت بازار را نخورید، همین چند سال پیش نفت منفی را هم به چشم دیدیم. در بازارهای مالی شرکتهای بازارسازی وجود دارند که با در اختیار داشتن رسانهها، با چند خبرسازی و چند فروش به موقع در روزهای کمحجم، میتوانند به میزان قابلتوجهی قیمت را جابهجا کنند. در چنین شرایطی، افراد ذینفع میتوانند در قیمتهای پایین به خرید مبادرت کنند و یا در قیمتهای بالا اقدام به فروش کنند. این اتفاق بارها در بورسهای کشورهای مختلف و در کالاهای اساسی دنیا رخ دادهاست و امکان تکرار آن کم نبوده و نخواهد بود، قیمت گاز هم از این قاعده مستثنی نیست.
تکلیف روسیه مشخص است، اروپا و آمریکا انرژی روسیه را خریداری نمیکنند. حتی اگر آلمان مجبور باشد روزی سه ساعت برق را قطع کند حاضر نیست از روسیه انرژی تامین کند.
مرحله بعدی، همداستان کردن عربستان بود. هر چند در دولت بایدن روابط عربستان و آمریکا به دلیل نامگذاری خیابان سفارت عربستان در آمریکا به نام جمال خاشقچی کمی تیره و تار شده بود، ولی بعد از تحریم روسیه و بالا ماندن قیمت نفت و همچنین همزمان با اقدامات تهاجمی فدرال رزرو، بایدن به فکر افتاد که شاید بتوان این روابط را ترمیم کرد و پس از نظر تحلیلگران آمریکایی به گدایی انرژی از عربستان رو آورد، گرچه مورد استقبال خاصی قرار نگرفت. نکته جالب آن است که بعد از مدتی عربستان به همراه روسیه در اوپک مقدار قابل توجهی از تولیدات اوپک را کاستند، این امر باعث شد قیمت نفت که در سرازیری سقوط قرار گرفته بود مجدداً به مدار صعود برگردد. در این مورد هم آمریکا با این راهکار نتوانست مشکل اروپا و تورم خود را حل و عربستان را با خود همراه کند. در این بین حتی عربستان یک پاس گل به تمدن خشکی داد و این روزها زمزمه رفتن رییسجمهور چین به عربستان و رقصیدن آنها در کنار هم را در رسانهها مشاهده میکنیم.
راه حل بعدی ایران است؛ آمریکا برای حل مشکل خود، بعد از انتخابات مجلس به سراغ ایران خواهد آمد اما اینبار متفاوتتر از قبل. احتمالاً این بار دفعه آخر است که این مذاکرات پنهانی یا نهانی شکل میگیرد.
جمع بندی اقتصاد و انرژی و ژئوپلتیک برای ایران
آمریکا برای نگهداری هژمونی خود هرگز اجازه نخواهد داد چین از آمریکا پیشی بگیرد و از هیچکاری در اینباره فروگذار نخواهدکرد. حتی ممکن است برای رسیدن به خواسته خود جنگ جهانی یا جنگ نیمه جهانی راه بیاندازد. چین هم در این راه احتیاج به همپیمان داشته و دارد، که روسیه و ایران این نقش را بازی میکنند.
با توجه به متون بالا دو سناریو پیش رو داریم:
- ایران و آمریکا به توافق نیمبند یا تمامبندی برسند.
در این حالت مسیر فروش انرژی ایران به دنیا هموار میشود. و به جهت تشابه نفت ایران و روسیه، ایران میتواند نفت روسیه را هم به دنیا بفروشد و برای سالها سوآپ خوبی از مسیر فروش نفت روسیه دریافت کند. همچنین ایران میتواند نفت خود را هم به فروش برساند. هرچند ممکن است این مسیر تا انتهای دولت بایدن هموار باشد ولی اگر مسیر برگشت پول در مدت کوتاه هموار باشد، همین مقدار (کمتر از دو سال) هم برای ایران و هم برای آمریکا و هم برای دنیا کافیست. این امر به شرط بررسی مسیر برگشت پول در کوتاه مدت و ایجاد زیرساخت مناسب میسر میشود. زیرساختهایی مثل درست شدن راهآهن در مسیرهای ترانزیتی مانند آستارا به انزلی و چابهار به زاهدان و همچنین ساخت جادههای مناسب ترانزیت و پیشرفت مسیرهای توریستی مانند تهران به مشهد، شمال و بندرعباس. به آخرین مدل و سریعترین ریل و راهآهن.
در چنین حالتی دنیا هم از شر رکود تورمی خلاص میشود. زیرا با انرژی ارزان، تولید بیشتر خواهد شد و بلاخره سمت عرضه بر سمت تقاضا غلبه خواهد کرد؛ مسئلهای که بانکهای مرکزی از قبل برای آن برنامهریزی کردهبودند. همچنین قیمتها فروکش خواهند کرد و نیازی به جنگ افروزی نخواهد بود و برای مدتی دنیا یک نفس تازه خواهد کشید و با فکری باز به پیشواز آینده مبهم پیش خواهد رفت.
- ایران و آمریکا به توافق نرسند.
در این حالت قیمت انرژی به سادگی کاهش نخواهد داشت و انرژی ارزان در دسترس کارگاههای کوچک و بزرگ اقتصادی نخواهد بود، تولید کمتر از تقاضا باقی میماند و کماکان دنیا در رکود تورمی بهسر خواهد برد. بنابراین تورم پوسته مدت بیشتری در اعداد بالا دوام میآورد و احتمالاً بانکهای مرکزی مجبور میشوند نرخ بهره بین بانکی را بالاتر ببرند، در حقیقت پول گرانتر میشود البته کالا و خدمات هم گرانتر میشوند. عاقبت راه برونرفت از این شرایط همواره مشابه دفعات قبلی، آغاز یک جنگ خواهد بود.
شاید از خود بپرسید مگر اینکه ایران بتواند به کشورهای تمدن دریایی نفت بفروشد چقدر اهمیت دارد؟
ایران به عنوان بزرگترین دارنده انرژی فسیلی در جهان، اگر به بازار فروش وارد شود مابقی تولیدکنندگان از واهمه جا ماندن در فروش، حاضر به فروش انرژی در قیمتهای کمتر و با حجم بیشتر میشوند و ممکن است ورود ایران و فروش انرژی ایران، بهصورت مستقیم در قیمت دخالت نداشته باشد اما بهصورت غیرمستقیم تاثیر بسزایی در قیمت و میزان عرضه خواهد داشت.
جنگ میشود یا نه ؟
ایران همواره بعد از انقلاب خواستار تغییر نظام بینالملل بوده است. تجربه ایران از بیطرفی در جنگهای جهانی تجربه خوبی نبوده و باعث شده ایران بعد از این جنگها برای مدتها به حاشیه رانده شود و حتی توسط هر دو گروه برای مدتی تسخیر شود. هماکنون که از نظر اکثر تحلیلگران سیاسی، در حال گذار بین نظم کنونی بینالملل و نظم جدید هستیم، ایران طرف خود را انتخاب کردهاست. ایران به درستی طرف تمدن خشکی را گرفته و در این راه روسیه هم با ایران همداستان است. هر چند این مقوله به تنهایی باعث نمیشود که هر کشور فقط به منافع خود فکر نکند. آمریکا به عنوان ابرقدرت کنونی که خواستار برقراری نظم حاکم است، با این سه کشور در مقابله قرار دارد. مسلماً جنگیدن در سه جبهه مختلف برای تمدن دریایی که در رأس آن آمریکا قرار دارد کار آسانی نیست. بنابراین روسیه را با اوکراین مشغول کرد و اگر با ایران به توافق نرسند، احتمال شکلگیری یک جنگ فرسایشی با ایران هم کم نخواهد بود. از سه کشوری که مخالف نظم کنونی هستند، تنها یک کشور باقی میماند که مهمترین آنها است و راحتتر میتوان با آن مقابله کرد و چین تنها گزینهای است که آمریکا باید شخصاً به آن رسیدگی کند، یعنی ممکن است آمریکا در جنگ با روسیه و ایران مستقیماً وارد نشود ولی در جنگ چین و تایوان مستقیماً دخالت میکند. بعد از این ماجرا کلید آینده در یک جمله خواهد بود، تبدیل تایوان به چین یا ترس چین از گرفتن تایوان است. اگر چین بتواند تایوان را اشغال کند و مقابل آمریکا بایستد پس میتوان به نظم جدیدی در قواعد بینالمللی دل بست، اما اگر نتواند، آمریکا چنان قدرت میگیرد که قدرت فعلی در مقابل قدرت آینده ناچیز خواهد بود و ممکن است برای دههها آمریکا در نوک هرم قدرت باقی بماند. حتی آن دسته از تحلیلگران سیاسی که میگویند هم اکنون آمریکا هژمون نیست بعد از این ماجرا و در روزهای آینده و پس از این شرایط این موضوع را قبول میکنند.
سناریوهای پیش رو برای ایران و جهان
۱- آمریکا و ایران به توافق نرسند و چین تایوان را نگیرد.
در این حالت دنیا به سمت جنگ پیش خواهد رفت. چین بهسادگی نمیتواند از آمریکا عبور کند و این مهم به چند دهه بعد موکول میشود. آینده دشواری برای ایران رقم میخورد و از طرفی روسیه و چین هم تا مدتی مجبور به شنیدن و اجرای تک تک اوامر آمریکا هستند و اگر تا به امروز آمریکا در مسیر هژمون شدن بوده است، تبدیل به هژمون خواهد شد و اروپا تمایل بیشتری به کشورهای تمدن دریایی پیدا میکند.
۲- آمریکا و ایران به توافق نرسند و چین تایوان را بگیرد.
در این حالت دنیا و ایران به سمت جنگ خواهد رفت ولی با توجه به اینکه چین در زمینه نظامی و اقتصادی توانسته قدرت خود را نشان دهد، دنیا از حالت تک قطبی به حالت دو قطبی و احتمالاً پس از مدتی چند قطبی تغییر شکل میدهد. تا حدودی هر دو دسته کشورهای تمدن خشکی و دریایی قدرتی برابر خواهند داشت و اروپا به کشورهای تمدن خشکی همانند تمدن دریایی تمایل نشان میدهد.
۳- آمریکا و ایران به توافق برسند و چین تایوان را نگیرد.
در این حالت ایران وارد جنگ نمیشود و چین هم وارد جنگ نشده، فقط همه چیز به آینده موکول شدهاست. در این حالت اروپا تمایل بیشتری اما با پیشرفت بسیار کند، به کشورهای تمدن خشکی خواهد داشت.
۴- آمریکا و ایران به توافق برسند و چین تایوان را بگیرد.
این بهترین حالت ممکن برای ایران است. در این حالت از سه کشور مخالف نظم کنونی بینالملل، یک کشور میتواند وظیفه جغرافیایی خود را پوشش دهد. ایران کاملاً بین شرق و غرب واقع شده و در این حالت به عنوان یکی از کشورهای تمدن خشکی میتواند وظیفه جغرافیایی و ترانزیتی خود را بهصورت کامل انجام دهد. مسیر عبور ترانزیت به شرط سالم بودن زیرساختهای لازم، مانند جاده و راهآهن استاندارد، تعامل با شرق و غرب را بهراحتی امکان پذیر خواهد کرد. احتمال وقوع جنگ و آشوب در اطراف ایران کمتر میشود و از طرفی نظم کنونی بینالملل دچار تغییر شده و دیگر یک ابرقدرت در دنیا بر همه چیز مسلط نیست. و وارد دنیای دو یا چند قطبی میشویم که در آن ایران جزیی از کشورهای به حاشیه رانده شده نیست و اروپا در این حالت با سرعت بیشتری به سمت متصل شدن به تمدن خشکی پیش میرود.